دیوونه ی بی احساس

i am alonely girl
دیوونه ی بی احساس

براے شادے روحم کمے غــزل،لطفا!
دلم پر از غم و درد است،راه حل لطفا!

همیشہ کام مـــــرا تلخ مے کند دنیـا
به قدر تلخے دنیــــاے تان عسل لطفا!

مرا بہ حال خودم ول کنیـــــد آدم هـا
فقـــــط براے گریـــــہ لااقـل ،لطفا!

کسے میان شما عشق را نمــــے فهمد،
ادا،دروغ،بس است این همــہ دغل لطفا!

کجاست کوه کنـــــے تا نشان دهد اصلا
به حرف نیست کہ عاشق شدن،عمل لطفا!

بہ زور آمـــــده بودم, بہ اختیـار مــــرا،
ببر بہ آخر دنیـــــا از ایـن محــــل لطفا!

نمانده راه زیادے ،کنــــار قبرستـــــان،
پیاده میشوم آقـا......همیـــــن بغل لطفا!

منوی بلاگ
بایگانی
آخرین مطالب
  • ۹۴/۰۶/۳۰
    17
  • ۹۴/۰۶/۳۰
    16
  • ۹۴/۰۶/۲۹
    15
  • ۹۴/۰۶/۲۸
    14
  • ۹۴/۰۶/۲۸
    12
  • ۹۴/۰۶/۲۸
    12
  • ۹۴/۰۶/۲۷
    11
  • ۹۴/۰۶/۲۶
    10
  • ۹۴/۰۶/۲۶
    9

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۹۴ ، ۱۸:۰۹
elena. sh

اگر وقت نداری حالم را بپرسی،
درکت میکنم؛
اگر وقت نداری با من صحبت کنی،
درکت میکنم؛
اگر وقت نداری مرا ببینی،
درکت میکنم؛
اما اگر بعد از تمام اینها، دیگر دوستت نداشتم، اینبار نوبت توست که درکم کنی!

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۰ شهریور ۹۴ ، ۱۵:۳۰
elena. sh
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۳۰ شهریور ۹۴ ، ۱۵:۲۱
elena. sh



                                

                                  




shahrivar (6)



۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ شهریور ۹۴ ، ۱۱:۳۰
elena. sh
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۹ شهریور ۹۴ ، ۱۵:۲۵
elena. sh
همه میگن تو رفتی
همه میگن تو نیستی
همه میگن که دوباره
 دل تنگمو شکستی

چه جوری دلت میومد
منو اینجوری ببینی
با ستاره ها چه نزدیک
من و تو دوری ببینی

...

همه میگن که  عجیبه
اگه  منتطر بمونم
همه حرفاشون دروغه
تا ابد اینجا میمونم

بی تو و اسمت عزیزم
اینجا خیلی سوت و کوره
ولی خب عیبی نداره
دل من خیلی صبوره

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ شهریور ۹۴ ، ۲۱:۳۴
elena. sh

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ شهریور ۹۴ ، ۲۰:۵۴
elena. sh

حرفامو میشنوی از لا به لای شعر

اینجوری بهتره

اما بدون هنوز

شب هام بدون اشک محاله بگذره

بودی کنار من

اما چه سوت و کور

من بودم و خودم

.

...

با این همه ولی به شب نشینی دلم  خوش اومدی

از چی برات بگم وقتی نگفتنام با من عجین شده

حس میکنم دلم غمگین تر دل روی زمین شده

روزا که میگذرن اما محاله که حسم عوض بشه

آخه هر شب یه ذره شعر

روح خرابمو سمت تو میکشه

امشب قراره کا با خاطرات تو

بازم بشینمو و باز درد و دل کنم

با کاغذای شعر

صبحو ببینم و

غرق خودم بشم

با قطره های اشک

روکاغدای خیس

این بیت آخره

اما همیشه شعر پایان قصه نیست

پایان قصه نیست ....

....


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ شهریور ۹۴ ، ۲۰:۳۴
elena. sh
ما آدم ها هیچ وقت قدر یکدیگر را ندانستیم و همیشه فکر کردیم که دیگران ما را دوست دارند و و به ما نیاز دارند پس همیشه همه ی اخلاق های بد ما را همانگونه که تا الان تحمل کردند تا ابد نیز تحمل خواهند کرد و ادامه میدهیم به کارهایمان تا وقتی که ان فرد دیگر خسته میشود و باز هم ما به روی خودمان نمی اوریم که خیلی داریم اذیت میکنیم .تا وقتی کسی دیگر می آید و قدر او را میداند محبت میکند به او و او از تو زده میشود و تو باز هم به روی خودت نمی آوری و ادامه میدهی و همچنان خیال میکنی این آدم تحملش بالا ست و هیچ وقت از تو خسته نمیشود ولی بر خلاف اتنظار تو هر ادم هر چند هم که خوب باشد ظرفیتی برای تحمل دارد و اگر ظرف تحملش پر شود از تو زده میشود .آنوقت است که آن آدم تو را  رها میکند و میرود پی کسی که قدرش را بداند و آگر خیلی خیلی خوب باشد به پاس چند وقتی که با تو بوده تو را رها نمیکند و همچنان با تو است  ولی سرد میشود. این سرد شدن را میتوان از رفتارش فهمید .دیگر با کار های بد تو اذیت نمیشود چون برایش دیگر مهم نیست .حرف ها درد و دل هایش را دیگر پیش تو نمی اورد .همان آدمی که تا امروز اگر حرف از رفتن میزدی بهم میریخت و سرت داد میزد که تو حق رفتن نداری امروز میگوید هر جور راحتی .خستگی این آدم از تو را میشود توی چشم هایش دید .و تو وقتی از خواب بیدار میشوی که او رفته و تو ماندی و یک مشت خاطره و روزهایی که حسرتشان میخوری .تو میمانی و حسرت بودن کسی که دوستش داشتی و داری ولی او رفته است از دست کار های تو خسته شد و رفت. تو میمانی و اهنگی یک روز خودش به تو داد و الان شده حال و روز تو .تو میمانی و فکر هایی که تو را رها نمیکنند .تو میمانی و تاوان شکستن دل او .اینجاست که غرورت اجازه نمیدهد یروی بگویی غلط کردم. برگرد ...چون اگر هم بروی بگویی فرد دیگری آنچنان خودش را توی دل او جا کرده و آنچنان جای پای خود را درون زندگی اش محکم کرده است که دیگر جایی برای تو نمانده و تو از درون میشکنی و اینجاست که قدر او را میدانی ولی  این قدر دانستن نه به درد تو میخورد و نه او.و تو میمانی و یک جای خالی در دلت که هیچ وقت پر نمیشود و دوست داشتنی که الان قدری هم به حسرت بدل شده است  و همیشه توی دلت میماند  ...
ما انسان ها آدم های خوب اطرافمان دیر میشناسیم  خیـــــــــلی دیر
از انها بتی میسازیم  بتی که هیچ وقت ناراحت نمیشود دلش نمیشکند دل زده نمیشود و تحملش بالاست .و تصوراتمان از این بت وقتی درست میشود که میشکند ،از دست تو میشکند و تمام آوار او خراب میشود رو ی دل تو .اینجاست که هم دل تو زخمی میشود و هم باید تاوان شکستن او را بدهی .

یادمان باشد هر آدمی هر چقدر هم که خوب باشد نیاز دارد که درکش کنی نیاز دارد که قدرش را بدانی .باید هر چند وقت یکبار به او بگویی که من میدانم تو چقدر خوبی .باید بگویی که من تو و خوبی هایت را دوست دارم .
هر آدمی هر چقدر هم که خوب باشد برای بار اول وقتی گفتی برو نمیرود، برای بار دوم نمیرود ،برای بار سوم نمیرود ،از با چهارم به بعد جوری آرام میرود که تو حس نمیکنیمی. جسمش کنار توست ولی او رفته و تو نمیفهمی .وقتی میفهمی که بعد از یک مدت جسمش را هم با خود میبرد و تو آن موقع میفهی که دیگر دیر است  خییــــــلی دیر


آی آدم ها   هوای آدم خوب های اطرافتان را داشته باشید آنها آرام آرام می آیند و خیلی آرامتر خییــــــــــــلی آرامتر از انچه آمده اند میروند ...
آی آدم ها   حواستان به آدم خوب های دور و برتان باشد وگرنه از انها فقط چند عکس یادگاری میماند برایتان و یک مشت خاطره که تا ابد رهایتان نمیکنند  ...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۹۴ ، ۱۱:۰۲
elena. sh

Image result for ‫دست منو بگیر حالم جهنمه‬‎

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ شهریور ۹۴ ، ۱۴:۴۲
elena. sh

9

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۶ شهریور ۹۴ ، ۱۴:۳۰
elena. sh

8

دست منو بگیر
حالم جهنمه
از حس هر شبم
هر چی بگم کمه
بغضم غرورمو
یاری نمیکنه
این گریه ها برام کاری نمیکنه
هرشب دلم دریای آتیشه
از این بدتر مگه میشه
حال هیشکی تو دنیا
بدتر از حال من نیست
دردی تو زمین زمین
بد تر از همین
درد تنها شدن نیست

...

واسه یه لحظه عذابمو کم کن


اگه هنوز عاشقمی کمکم کن

...


خدایا کمک میخوام  میشه ؟؟؟؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ شهریور ۹۴ ، ۱۴:۱۷
elena. sh

7

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۵ شهریور ۹۴ ، ۱۷:۵۴
elena. sh

6

استادی که ساعت 1/5 ظهر میری سر کلاسش و نمیاد خــــــــــــــــــــــــــــــر استــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۴ ، ۱۴:۳۳
elena. sh

5

بلاگا هم دیگه خیلی داره اذیت میکنه هی قطع میشه دوباره درست میشه میترسم دو باره مطلبام بپره
اگه بشه کپی میکنم پستام رو توی این وبلاگ که نتیجه زحماتم مثل قبل نابود نشه...
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۴ ، ۲۱:۲۳
elena. sh

4

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۱۷ شهریور ۹۴ ، ۱۵:۱۰
elena. sh

3

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۱۶ شهریور ۹۴ ، ۱۵:۱۳
elena. sh

2

میری که هر لحظه به یادت دلتنگیام آروم نگیره 

بد کردی اما خوبیاتو میمیرم و یادم نمیره 

شاید برای خستگی هات کم بود شونه های خستم 

شاید یه وقتی اشتباهی یه ذره قلبتو شکستم


همیشه وقتی حس میکنی بدتر از این نمیشه ،غمگین تر از این نمیشی و تنها تر از این نمیشی روزگار بهت ثابت میکنه که هنوز واسه داغون تر شدن و تنها تر شدن خیلی جا داری 

باشه  فهمیدم   بسه دیگه  ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۹۴ ، ۱۴:۴۷
elena. sh

1

بلاگفا اینقدر اذیت کرد که اومدم اینجا. داشتن وبای متعدد خوب نیست ولی خب دیگه ...

البته اون وبم رو دارم .یه وقتاییم میام اینجا مینویسم.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۱۶ شهریور ۹۴ ، ۱۴:۲۱
elena. sh
شده؟
ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﺷﺪﻩ ﺩﻟﺖ ﺍﺯ ﺗﻤﻮﻡ ﺩﻧﯿﺎ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ؟؟؟ ♡
ﺩﻟﺖ ﺑﺨﻮﺍﺩ ﺩﺍﺩ ﺑﺰﻧﯽ ﺑﮕﯽ ﺑﺎﺑﺎﺍﺍﺍﺍ ﺩﺳﺖ ﺍﺯﺳﺮﻡ
ﺑﺮﺩﺍﺭﯾﻦ ...
ﻫﻤﻪ ﭼﯽ ﻣﺎﻝ ﺷﻤﺎ ...
ﺩﻧﯿﺎﺗﻮﻥ ﻣﺎﻝﺧﻮﺩﺗﻮﻥ ...
ﻓﻘﻂ ﺑﺬﺍﺭﯾﻦ ﺗﻮﺣﺎﻝ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﺎﺷﻢ؟؟؟ ♡
ﺩﻟﺖ ﺑﺨﻮﺍﺩ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺎﺷﯽ ...
ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺷﯽﻭﻫﻨﺪﺯﻓﺮﯾﺖ ﻭﺧﻮﺩﮐﺎﺭﺕ ﻭﯾﻪ ﮐﺎﻏﺬ .... ♡
ﺗﺎﺣﺎﻻ ﺷﺪﻩ ﺩﻟﺖ ﺑﺨﻮﺍﺩ ﺗﻤﻮﻡ ﺩﺍﺭﺍﯾﯿﺖ ﺍﺯ
ﺩﻧﯿﺎﻫﻤﯿﻦ ﭼﻨﺪﺗﺎ ﭼﯿﺰ ﺑﺎﺷﻪ؟؟ ♡
ﺗﺎﺣﺎﻻ ﺷﺪﻩ ﺑﺸﯿﻨﯽ ﯾﻪ ﮔﻮﺷﻪ ﺯﺍﻧﻮﻫﺎﺗﻮ ﺑﻐﻞﮐﻨﯽ ...
ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻫﺎﺗﻮ ﺑﺎﺧﻮﺩﺕ ﻣﺮﻭﺭ ﮐﻨﯽ
ﻭﺑﺎﺧﻮﺩﺕﺑﮕﯽ : ﯾﻌﻨﯽ ﺩﻣﺖ ﮔﺮﻡ ﺩﻧﯿﺎ ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۰:۲۳
elena. sh