حرفامو میشنوی از لا به لای شعر
اینجوری بهتره
اما بدون هنوز
شب هام بدون اشک محاله بگذره
بودی کنار من
اما چه سوت و کور
من بودم و خودم
.
...
با این همه ولی به شب نشینی دلم خوش اومدی
از چی برات بگم وقتی نگفتنام با من عجین شده
حس میکنم دلم غمگین تر دل روی زمین شده
روزا که میگذرن اما محاله که حسم عوض بشه
آخه هر شب یه ذره شعر
روح خرابمو سمت تو میکشه
امشب قراره کا با خاطرات تو
بازم بشینمو و باز درد و دل کنم
با کاغذای شعر
صبحو ببینم و
غرق خودم بشم
با قطره های اشک
روکاغدای خیس
این بیت آخره
اما همیشه شعر پایان قصه نیست
پایان قصه نیست ....
....
دست منو بگیر
حالم جهنمه
از حس هر شبم
هر چی بگم کمه
بغضم غرورمو
یاری نمیکنه
این گریه ها برام کاری نمیکنه
هرشب دلم دریای آتیشه
از این بدتر مگه میشه
حال هیشکی تو دنیا
بدتر از حال من نیست
دردی تو زمین زمین
بد تر از همین
درد تنها شدن نیست
...
واسه یه لحظه عذابمو کم کن
اگه هنوز عاشقمی کمکم کن
...
خدایا کمک میخوام میشه ؟؟؟؟
میری که هر لحظه به یادت دلتنگیام آروم نگیره
بد کردی اما خوبیاتو میمیرم و یادم نمیره
شاید برای خستگی هات کم بود شونه های خستم
شاید یه وقتی اشتباهی یه ذره قلبتو شکستم
همیشه وقتی حس میکنی بدتر از این نمیشه ،غمگین تر از این نمیشی و تنها تر از این نمیشی روزگار بهت ثابت میکنه که هنوز واسه داغون تر شدن و تنها تر شدن خیلی جا داری
باشه فهمیدم بسه دیگه ...